نسل سوخته دهه ۵۰ و ۶۰


#یک_دقیقه_مطالع

ما دهه چهل پنجاهى ها از نسلی متفاوت هستیم، نسلی که دیگر تکرار نمی شود...

ما، هم بوی خزینه و آب انبار حمام های عمومی یادمان است و هم نشستن و لذت بردن در جکوزی و ماساژ با آب گرم.

ما همان هایی هستیم که با ژیان دایی جان میرفتیم سیزده بدر و چند سال بعد توی خیابانان های شهر، با دهانی باز، ماشین های بوگاتی و مازراتی را شمرده ایم!

ما  همان هایی هستیم که از بازی هفت سنگ و  کوبیدن کف دست روی عکس آدامس فوتبالی گذشتیم و به بازی پوکمنگو رسیدیم.

ما نسلی هستیم که از جاهل های فیلمهای مسعود کیمیایی تا تیپ هایی مثل گلزار را در سینما پاییده ایم و از نعره های لوتی های توی فیلم فارسی تا صدای عشوه های پسران دخترنمای این سالهای سینمای ایران را هم شنیده ایم!

ما نسل عجیبی هستیم که دیروز با سکه دوزاری ، ارتباط تلفنی برقرار میکردیم و امروز با موبایل مون، پول جابجا میکنیم.

ما استثنائیم... نسل قبل از ما این چنین نبود و نسل بعد از ما هم این چنین نخواهد بود.

ما ساعتی که با اثر گاز دندان روی مچ دست و کشیدن عقربه هایش با خودکار بیک ایجاد میشد را تجربه کرده ایم تا آیواچ و ساعت سامسونگ را.

ما راهی طولانی را یک شبه رفته ایم! نسل قبل از ما رفتند و این همه اتفاقات عجیب و غریب دنیای مدرن را ندیدند و نسل بعد از ما هم می آیند، در حالی که به علت استفاده از رایانه در کلاس هایشان، هیچ حسی نسبت به بوی دفترهای کاهی و نو در اول مهر ندارند!

ما نسل خوبی بودیم! قدر ما را بدانید که در جهان چنین نسلی که هم جواد یساری را درک کرده باشد و هم جاستین بیبر را، دیگر نخواهد آمد!

ما تابستان هایمان به میوه چیدن از باغ های مردم و توت خوردن در کوچه ها گذشت و ناگهان توی چند تابستان بعد با تورهای تایلند و آنتالیا مواجه شديم!

آهاى آيندگان قدر نسل ما را بدانید... تلگرام

نظرات