واقعیت جنگ خندق و ترفند علی (ع)

من یه خاله خیلی مهربون دارم که تو تهران زندگی میکنه، البته خاله عزیزه خاله مادرمه، ولی خوب از خاله های خودم به من نزدیکتره و ما هم بهش میگیم خاله. از اون خاله های مشتی و باحال که میشد تا پنج صبح بشینی و باهاش گپ بزنی. این اواخر که ایران بودم، بچه هامو فرستاده بودم سوئد و خودم خیلی از شبها رو میرفتم خونه خاله عزیزه و تا چهار و پنج صبح با هم از هر دری حرف میزدیم. شوهر خاله عزیزه که ما بهش میگیم عمو حسین، خیلی آدم معتقد و مسلمونیه، عشق اهل بیت و امام حسین و حضرت علی.

بعضی شبها هم عمو حسین مینشست و داستانهای کربلا و رشادتهای حضرت علی در جنگها، و رذالتهای یزید و ابن ملجم رو حماسی وار برامون تعریف میکرد. بنده خدا اینقدر دل پاک و بیخبر بود که وسط داستانها همیشه اشک توی چشماش جمع میشد. یکی از داستاهاش در مورد غزوه خندق بود که علی با رشادت تمام، "عمرو" پیش قراول سپاه دشمن رو که از بزرگترین دلاوران میان دشمن و دوست بوده رو از پا درمیاره.
من که این داستان رو خونده بودم شنیدنش زیاد برام جالب نبود، اما طوری که عمو حسین میخوند، دوست داشتی باز هم بشنوی، مثل حماسه های ملی شاهنامه داستان رو تعریف میکرد و چنان کلمه علی رو بالای سرش میچرخوند و با وزن زیاد اداش میکرد، که فکر میکردی داره در مورد افسانه رستم دستان و شکست دیو سفید حرف میزنه...



حالا داستان: عمرو بن عبدود، كه نيرومندترين ودلاورترين جنگجوى شبه جزيره به شمار مىیرفت و او را با هزار مرد جنگى میسنجيدند وبرابر میشمردند.در يكي از روزهاي جنگ، براي نبرد تن به تن آماده شد، لباس رزم در بر پوشيد و از نقطه باريكي از خندق كه از تير رس سپاهيان اسلام نسبتاً دور بود با اسب خود، به جانب ديگر خندق پرش كرد، و در برابر لشكر اسلام حاضر شد. او مغزش از غرور خاصي لبريز بود، و سابقه زيادي در جنگ داشت جلو آمد و مبارز طلبيد، صداي خود را بلند كرد و نعره برآورد. طنين فرياد او در ميدان جنگ احزاب پيچيد، و چون كسي از مسلمانان آماده مقابله با او نشد جسورتر گشت، و عقائد مسلمين را به سخره كشيد و گفت: شما كه میگوئيد كشتگانتان در بهشت هستند و مقتولين ما در دوزخ، آيا يكي از شما نيست كه من او را به بهشت بفرستم يا او مرا به دوزخ اعزام كند؟!

در اينجا پيامبر فرمان داد يكنفر برخيزد و شر اين مرد را از سر مسلمانان كم كند، اما هيچكس جز علي بن ابيطالب آماده اين جنگ نشد. پيامبر به او فرمود اين عمرو بن عبدود است، علي عرض كرد من آماده ام هر چند عمرو باشد. پيامبر به او فرمود: نزديك بيا، عمامه بر سرش پيچيد و شمشير مخصوصش ذوالفقار را به او بخشيد، و براي او دعا كرد: علي به سرعت به وسط ميدان آمد و نخست او را دعوت به اسلام كرد، او نپذيرفت، سپس دعوت به ترك ميدان نمود تا با پرداخت باج و خراج به مسلمانان در امان باشند، از آن هم ابا كرد و اين را براي خود ننگ و عار دانست، سومين پيشنهادش اين بود كه از مركب پياده شود و جنگ تن به تن به صورت پياده انجام گيرد. عمرو خشمگين شد و گفت: من باور نمیكردم كسي از عرب چنين پيشنهادي به من كند، از اسب پياده شد و با شمشير خود ضربه اي بر سر علي فرود آورد، اما امير مؤمنان با چابكي مخصوص بوسيله سپر آن را دفع كرد، ولي شمشير از سپر گذشت و سر علي را زخمی ساخت.

در اينجا علي از روش خاصي استفاده نمود: فرمود تو مرد قهرمان عرب هستي و من با تو جنگ تن به تن دارم، اينها كه پشت سر تو هستند براي چه آمده اند، و تا عمرو نگاهي به پشت سر كرد، علي شمشير را در ساق پاي او جاي داد، اينجا بود كه قامت رشيد «عمرو» به روي زمين در غلطيد. علی که عبرو را به زمین افتاده میبیند، شمشیر را بالای سرش میبرد تا گردن عبرو را از بدنش جدا کند. در این لحظه عمرو به صورت علی تف میکند و همین اقدام باعث میشود که در آن لحظه علی از زدن گردن او منصرف میشود، چرا که نمیخواهد به خاطر خشم توهین به خودش او رو بکشد، میخواهد در راه رضای خدا او را بکشد!!! علی برای اینکه عصبانیتش فروکش کند، یک دور میدان را میزند و عمرو را که یک پای خود را از دست داده و قادر به تکان خوردن نیست را گردن میزند. قصه هاي قرآن، حضرت آيت الله مكارم شيرازي به نقل از سايت تبيان
برای هواداران سینه چاک چشم و گوش بسته علی، این حرکت، اوج رحم و شفقت و مردانگی و شرافت و انساندوستی قلمداد شده...

من اما در جواب عمو حسین یکی از داستانها جنگ کورش رو براش میخوندم، اینکه کورش به زخمیهای دشمن هم رسیدگی میکرد، هیچوقت به اموال و زن و بچه و درختان و مذهب آنها هیچ تعرضی نمیشد، پادشاه مقلوب، نه تنها گردن زده نمیشد، بلکه خوار و خفیف هم نمیشد، پادشاه مقلوب در همان محل زندگی خودش تا آخر عمر تحت حمایت کورش زندگی میکرد...
حالا عمو جان به نظر شما حضرت علی مرد پاک و دلرحم و بخشنده و دارای انسانیت بوده یا کورش!؟... به اینجای بحث که میرسیدیم، عمو حسین حوصله اش سر میربت و میگفت: پسر جان من دارم در مورد علی مرتضی، شیرخدا و امام اول شیعیان حرف میزنم.... کورش کیه!؟



قدیمی ترین تصویر علی السلام در موزه لوور پاریس

نظرات